پاورپوینت معماری عیلامی
ظهور و به قدرت رسیدن حکومت عیلام (ایلام)
از رویدادهای مهم فرهنگی و سیاسی ایران در هزاره¬ی سوم پیش از میلاد، ظهور و
قدرت یافتن حکومت و امپراتوری عیلام است که نقش مهمی در تاریخ سیاسی و
فرهنگی ایران داشته است و به عبارتی : «تا پیش از مادها و پارس¬ها حدود یک
هزار سال تاریخ سرزمین ایران به تقریب منحصر به تاریخ عیلام بوده است.»
براساس یافتههای باستان¬شناسی قرن اخیر، رد پای فرهنگ و تمدن عیلامی را از
شرق رودخانه¬ی دجله تا شهر سوخته زابل و از ارتفاعات ابرسن مرکزی تا بوشهر
میتوان سراغ گرفت. گرچه سرزمین اصلی عیلام در شمال دشت خوزستان بویژه شوش
متمرکز بوده است، خاستگاه و نژاد عیلامیان و این¬که از چه نژادی بودهاند
هنوز مشخص و روشن نیست. تا این اندازه گفتهاند که آنان نه سامی نژادند و
نه آریایی (هند و ایرانی) !!! و به گفته¬ی «والتر هینتس» : «نژادی هستند با
استقلالی خدشهناپذیر».(30) شاید بتوان آنان را ساکنان اولیه¬ی دشت
خوزستان دانست.
سرزمین اصلی عیلام شامل ایالات شوش، آوان، سیماش، انشان (انزان)، پارسوماش
بود که جز شوش و انشان هنوز محل دقیق ایالات نامبرده مشخص نگردیده و
عیلامشناسان هرکدام برای تعیین محل آن¬ها به حدس و گمان پرداختهاند.(31)
در تاریخ عیلام بجز دوره¬ی آغازین و چند دوره¬ی متناوب، شوش همواره به
عنوان مرکز فرمانروایی و پایتخت عیلام بوده و ایالات مختلف که به صورت
فدرال اداره میشدند، از آن تبعیت میکردند.
پیدایش نگارش و ورود ایران به ادوار تاریخی، خود با ظهور و پیدایش دولت
عیلام همراه بود و میتوان عیلامی¬ها را نخستین مخترعان خط در ایران به
شمار آورد.
اما از 3200 ق.م، تمدنی در ایران به وجود آمد که به آن ( عیلام آغازین ) می گویند.
معلوم شده است که اجتماعات شهری و تشکیل شهر ها در این زمان شروع شده است.
در واقع بشر زندگی کوچ نشینی و غار نشینی را رها کرده و با کار کشاورزی در
یک منطقه، زمین گیر شده است.
مهم ترین مناطق که متعلق به عیلامی ها بوده و اکنون آثار آن ها در این
مناطق به دست آمده است عبارت اند از شوش، هفت تپه، و چغازنبیل در دشت
خوزستان
می باشد
معماری عیلامی ها
زیگورات چغازنبیل در استان خوزستان و در فاصله 40 کیلومتری جنوب شرقی شوش و
20 کیلومتری هفتتپه و در نزدیکی کرانه غربی رود دز جای گرفته است.
این زیگورات نیایشگاهی است که در سال1250 پیش از میلاد در دوره عیلامیان به
فرمان پادشاه مشهور عیلامی به نام «اونتاش گال» (1265- 1245 پیش از
میلاد) در میانه شهر «دور اونتاشی» ساخته شده است.
زیگورات چغازنبیل که از بزرگترین بناهای باستانی ایران به شمار میرود، به
تمامی از خشت و آجر در زمینی به مساحت 11000 متر مربع و در 5 طبقه ساخته
شده و ارتفاع آن در زمان آبادانی به قریب 50 متر و سطح زیربنای آن به 25000
متر مربع میرسیده است. هم اکنون نیمی از ارتفاع این بنا از بین رفته
است.
در سه سوی زیگورات چغازنبیل سه بنای کوچک آجری دایرهای شکل ساخته شده است
که تنها یکی از آنها که در سوی شمال غربی قرار دارد تا حدودی سالم باقی
مانده بود و دیگری که در سوی جنوب غربی قرار دارد به دست مرمتگران عضو هیئت
کاوش فرانسوی شبیه به نمونه سالمِ شمال غربی بازسازی شد. در این بازسازی
تنها نیمی از بنا ساخته شد و از بازسازی نیمه دیگر صرفنظر شد. بنای شمال
شرقی کاملاً از بین رفته و تنها شالوده آن باقی مانده است.
در باره کاربرد این سه بنا نظریههای متفاوتی عرضه شده بود. رومان گیرشمن
سرپرست هیئت کـاوش چغـازنبیـل و نیز آندره پـارو از آن به عنوان
«پـوستامنـت» به معنای پایه مجسمه نام بردهاند. عدهای دیگر آنرا سکو،
نیمکت، مذبح، محراب و قربانگاه دانستهاند؛ و بعضی دیگر به دلیل شکل
نیمدایرهای بنای بازسازی شده از آن به عنوان تریبون سخنرانی یاد
کردهاند. غافل از آنکه شکل نیمدایرهای آن تنها به این سبب بوده که تنها
یک نیمه آن به دست مرمتگران بازسازی شده است. البته و بیگمان احتمال «پایه
مجسمه» بودن این بنا منافاتی با کاربرد تقویمی آن ندارد.
در چهار سوی این سه بنا، چهار آفتابسنج آجری به شکل تاقنما یا پنجرهنما
ساخته شده است که با آفتابسنجهای رصدخانه نقشرستم شباهت ظاهری دارند.
به گمان این نگارنده، این سه بنا که بر روی هم مجموعه واحدی را تشکیل
میدهند، یک رصدخانه یا تقویم آفتابی برای سنجش گردش خورشید و به تبع آن
نگهداشتن حساب سال و سالشماری و استخراج تقویم و تشخیص روزهای اول و میانی
هر فصل سال یا اعتدالین بهاری و پاییزی و انقلابهای تابستانی و زمستانی
بوده است.
تغییرات زاویه بین گوشههای آفتابسنجها (که تعدا آنها در مجموع به 12 عدد
میرسیده است) با تغییرات زاویه طلوع خورشید در آغاز هر یک از فصلهای سال
برابر است. یا عبارت دیگر این آفتابسنجها به گونهای طراحی و ساخته
شدهاند که بتوان هنگام طلوع یا غروب خورشید با مشاهده سایههای متشکله در
آن، آغاز یا میانه هر یک از فصلها که منطبق با اعتدالهای بهاری یا پاییزی
و انقلابهای تابستانی و زمستانی میباشد را تشخیص داد. اینگونه گاهشماری
که نه مبتنی بر ماههای دوازدهگانه، که بر مبنای تقسیم برابر فصول به
بازههای زمانی برابر است، در نظام گاهشماری گاهنباری ایران بکار میرفته
است که در فرصت دیگری به نظام گاهشماری خواهیم پرداخت.
در واقع شکل خاص این تاقنماها که با چند قوس یا ردیفٍ پشت سر هم به ترتیب
کوچک میشوند؛ در آیین معماری باستان جایگاه ویژهای داشتهاند که هر چند
در آغاز برای کاربرد ویژه آفتابسنجی آن ساخته میشدند، اما بزودی به عنوان
یک طرح تزئینی در بسیاری از بناها و بخصوص در دروازه ورودی آن بکار گرفته
شد.
نمونه این تاقنماها در بناهای باستانی عیلامی و هخامنشی در شوش، بناهای
اورارتویی در پیرامون دریاچه وان، بناهای بینالنهرینی در اوروک و در
نیایشگاه سفید، بناهای هخامنشی در تختجمشید، بناهای اشکانی در نسا و هَترا
(الحضره)، بناهای ساسانی در فیروزآباد و بیشاپور و تختسلیمان، و نیز در
بسیاری جاهای دیگر دیده میشوند.
خاستگاه عیلامیان :
هنوز به طور قطع مشخص نیست که عیلامیان ، یعنی قدیمی ترین ساکنان متمدن
ایران ، از چه نژادی بوده اند . برخی از باستان شناسان معتقدند که عیلامیان
با ساکنان حامی نژاد حبشه قرابتی دارند . گروهی ایشان را با بومیانی که
پیش از ورود آریاییان در هند زندگی می کردند ، خویشاوند می دانند . اما
سفالینه های بدست آمده از عشق آباد و دره گز که شباهت زیادی به آثار سفالی
عیلامی دارد نشان می دهد که این مردمان شاید گروهی از آریاییان مهاجر بوده
اند که در
زمان هایی بسیار بیشتر از آریاییان قدیم به سرزمین جنوبی ایران آمده اند و تشکیل تمدن داده اند .
مذهب عیلامیان :
عیلامی ها خدایان متعدد چون خدای خورشید و ماه را می پرستیدند . آن ها
اعتقاد داشتند که این خدایان قدرت اسرار آمیزی دارند . از این رو در مراسم
مذهبی برای جلب رضایتشان قربانی تقدیم می کردند . در هنگام مراسم مذهبی و
انجام آیین قربانی موسیقی می نواختند . معابد محل نگهداری خدایان بود که
درچند طبقه ساخته می شدند و زیگورات نام داشتند . ( نمونه آن زیگورات
چغازنبیل در شوش است ) . آن ها خدای بزرگ را شوشیناک می نامیدند ولی پرستش
او فقط به پادشاهان و کاهنان اختصاص داشت . مذهب عیلامیان و بابلیان شباهت
آشکاری با هم دارد اگر چه نام خدایان آن ها متفاوت بوده است اما در آداب و
آیین ها آن ها شباهت زیادی به هم داشتند . پرستش الهه های زن در عیلام
متداول بود و الهه مادر در راس خدایان عیلامی قرار داشت .
هنر عیلامی :
عیلامی ها در ساخت ظروف فلزی و سفالی و قیری مهارت به سزایی داشتند . همچون
سومریان درمهرسازی ماهر بودند و مانند آشوریان هنر نقش برجسته سازی و نیز
معماری را به خوبی به کار می گرفتند. تزیین ظروف فلزی با بدن و سر جانوران
خیره کننده است . در بناها از آجرهای لعاب دار آبی و سبز استفاده می کردند
و احتمالا نخستین کسانی بودند که از آجر های لعابدار در تزیین بناها
استفاده می کردند و خود ابداع کننده آن بودند .
عیلام و همسایگانش :
عیلام سه دوره تاریخی را سپری کرده است :
1_ عیلام قدیم تا حدود 1500قبل ازز میلاد . در این دوران رشد و شکوفایی
تمدن عیلام فرا نرسیده بود . عیلامیان در این دوران از نظر سیاسی نسبت به
همسایگان خود ضعیف تر بودند .
2_ عیلام میانه از 1350تا 1100قبل از میلاد . زمان اوج شکوفایی تمدن و اوج
قدرت عیلام که مورخان آن را عصر طلایی عیلام نامیده اند .3_ عیلام نو 900
تا 645 قبل از میلاد . عصر رقابت سیاسی با آشور .
چنان که از تاریخ عیلام پیداست عیلامی ها از نظر صنعت و فرهنگ خود را
پرورده بودند با این حال از لحاظ تشکیات سیاسی هیچگاه نتوانستند از حالت
ملوک الطوایفی بیرون آیند . به خصوص مردمان کوهستانی آن ( کاسی ها) همیشه
نیم مستقل و یا مستقل بودند . با وجود این عیلامی ها در مدت چند هزار سال
قومیت خود را در برابر مردمانی نیرومند مانند سومری ها و اکدی ها و دولی
قادر مانند بابل و آشور حفظ کردند و گاهی به ان ها شکست های فاحشی دادند .
دلایل انقراض عیلام :
با قدرت گرفتن آشوری ها عیلام رو به ضعف رفت . حمله های مکرر آشور موجب
انتقال پایتخت از شوش به دو شهر دیگر ماداکتو و خایدالو (خرم آباد فعلی )
شد . قرن ها پیش عیلامیان در هنگام تسخیر آکد و سومر مجسمه ی « نه نه » رب
النوع شهر ارخ را به شوش آوردند ( که این کار نشانگر چیرگی همه سویه ی قدرت
عیلام بر تمدن سومر و آکد بود . هنگامی که آشور قدرت یافت به بهانه پس
گرفتن مجسمه ی « نه نه» جنگ را آغاز کرد . پادشاه عیلام نمی توانست قبول
کند که این مجسمه را پس دهد . پس آشوری ها وارد شوش شدند و با شدت و حدت
تمام به غارت و کشتار و تخریب و سوزاندن ابنیه و معابد و مساکن پرداختند .
دلیل چیرگی کامل آشور بر عیلام این بود که عیلامیان درگیر اختلافات خانمان
برانداز داخلی بودند . به هر حال دولت آشور به کلی تمدن عیلام را برانداخت و
خود نیز پس از چهل سال به دست مادها به کلی منقرض و از صحنه ی تاریخ محو
شد . با این حال در دوره استیلای پارس بر جهان شهرهای عیلامی دوباره زنده
شد و شوش و بوشهر و ضیمره بار دیگر حیات سیاسی و اجتماعی جدیدی را تجربه
کرد .