چکیده :
برای هر اثر و از جمله هر شهری - به ویژه که به صفتی، مثلاً اسلامی، متّصف
باشد - عدّه ای ویژگی، قابل احصا است که اصلی ترین این ویژگیها برای شهر
اسلامی که عامل تمایز آن با سایر شهرها خواهند بود، عبارتند از: الگو،
مبانی، ارکان، صفات و اصول. هر پدیده ای در عالم - به ویژه که توسّط انسان
ساخته شود - بر اساس الگویی پدید میآید. لزوم در دست بودن الگو به ویژه
برای شهر ضرورت است. در کنار ضرورت در دسترس بودن الگو، همانند ساختمان
که بر پی قرار دارد، هر موضوع بر پایه و قاعده ای استوار می شود. علاوه
بر اینها، هر موضوع و هر پدیده ای دارای ارکانی است که برای ایجاد و دوام
آن موضوع یا پدیده ضروری اند؛ و بدون هر یک از ارکان، پدیده مزبور
متلاشی خواهد شد. اصول نیز از جمله عواملی هستند که به ویژه در تطبیق
جهان بینی و فرهنگ مردم و شهرشان نقشی نیادین ایفا می کنند. و بالاخره
موضوع پنجم صفاتی است که می توان برای ظهور یک پدیده مطرح کرد که در
واقع همان اصول شکلدهنده آن هستند.طبیعتاً شهر و به طریق اولی شهر
اسلامی نیز بر همین قاعده است. علاوه بر این ها از قرآن کریم که به نص
خود و سخن معصومین حاوی هر موضوع مورد نیاز بشر است، مرجعی است که الگو و
مبانی و ارکان و صفات و اصول شهر اسلامی از آن قابل استنتاج است. مقاله
حاضر بر آن است تا با مراجعه به کلام الهی این موضوعات را تبیین نموده و
"شهر اصیل اسلامی" را که مکان زیست انسان کامل است، به عنوان صورت مثالی
و مفهومی توضیح دهد و معرّفی کند، که به تناسب مرتبه باورهای اهل خویش و
سازندگانش و با عنایت به امکانات در دسترس و شرایط زمان و مکان نمونه و
نسخه مناسب آن دوران و آن سرزمین ظهور خواهد یافت
رواج تعبیر "شهر اسلامی" و اطلاق آن به مجتمعهای زیستی مسلمانان به ویژه "شهر -
اسلامی" نامیده شدن شهرهای تاریخی ممالک اسلامی یا مسلماننشین با این فرض که این -
شهرها، از نظر کالبدی، جلوهگاه تجلّی خاصّی از اصول و ارزشهای اسلامی بوده و به این ترتیب
از شهرهای سایر تمدّنها و فرهنگها متمایز میباشند، از قرن نوزدهم میلادی و به وسیله
مستشرقین آغاز شد. 1 از آن دوران به بعد، این تعبیر که به شهرهای ساخته شده توسّط مسلمانان -
و محلّ زندگی آنان اطلاق میشد به مرور در نوشتهها و آثار مربوط به تتبّعات شهری که به -
بررسی سکونتگاههای مسلمانان میپرداختند بر این اساس که با حریم فیزیکی و یا ذهنی خاصّ -
خود تجلّی جامعه و فرهنگی متمایز از سایر تمدّنها میباشند با معرّفی خاورشناسان، در ادبیات -
غرب تثبیت شد.
نظریه شهر اسلامی به انحاء مختلف توسّط افراد متفاوتی با دیدگاههای گوناگون مورد تأیید یا
نقد و حتّی انکار قرار میگیرد. علّت اصلی این تنوّع و تکثّر آراء را نیز شاید بتوان در مبانی فکری
و میزان تسلّط افراد بر تعالیم و جهانبینی توحیدیِ اسلام دانست. مضافاً اینکه، اشتباهاتی چون "
اسلام را مترادف با عرب دانستن"، " عدم توجّه به امکانات تجلّی متفاوت تعالیم اسلام در زمانها
و مکانهای متفاوت" و " بیتوجّهی به آثار ناشی از جامعیّت و جاودانگی و جهانی بودن تعالیم
اسلام"، در ارائه این نظرات مؤثّر بودهاند. ذیلاً به نمونههایی از این قضاوتها اشاره میشود:
o براون معتقد است که : " اگرچه مسلمانان ممکن است در برخی مناطق بیش از سایر ادیان،
مانند مسیحیت، به ارزشهای مذهبی و ارگانهای مذهبی پایبند باشند، امّا اینکه هر چیزی
حتّی شهر را برچسب اسلامی بزنیم، در واقع، نسبت دادن یک واکنش فرهنگی ضعیف به
مردمی است که غالباً دارای میراث فرهنگ غنی بودهاند . (Brown 1973) به این ترتیب،
ضمن تأکید بر پایبندی مسلمان بر ارزشهای دینیِشان، تأثیر جهانبینی توحیدی اسلام بر
فرهنگ و شیوه زندگی جوامع مسلمان و بالتّبع بر آثار آنان را ضعیف میشمارد.
o لاپیدوس 2 در آثار متفاوت مکتوب خویش به "ساختار قومی، اجتماعی و اقتصادی شهرهای
مسلمانان" به مثابه اصلیترین علّت شکلگیری مجتمعهای مسلمانان اشاره میکند؛
Lapidus 1988 ) ( و اگر چه علیالظّاهر، نقش عوامل قومی و اجتماعی و اقتصادی را
اصلی تر از نقش جهانبینی و تفکّر قلمداد میکند، امّا غافل از آن است که اصولاً، تعالیم اسلام
بر نگرشهای قومی و اجتماعی و اقتصادی مسلمانان نیز تأثیری غیرقابلانکار داشته است.
o کوبان، به عنوان نمونهای از تفکّری که منکر تأثیر دین و به خصوص اسلام در شکلگیری
محیط فیزیکی میباشد، منکر هرگونه ارتباط قوی و تأثیر جهانبینی اسلامی به عنوان فلسفه -
حیات و مفاهیم روحانی و معنوی و متافیزیکی آن با شکلگیری محیط فیزیکی بوده، و این -
گونه مطرح مینماید که اسلام در شکل دادن به محیط زندگی مسلمانان هیچ گونه نقشی ایفا
ننموده و مهمترین نقش، توسّط سوابق تاریخی و میراث فرهنگی اعمال می گردد. (Kuban 1980)
o برخی از افراد تعبیر "شهر اسلامی" را برای شهرهای جهان اسلام به کار میبرند )ابراهیمی
1731 (؛ و برخی مثل گزاویه دوپلانول 7 معتقدند که" بارزترین ویژگی شهرهای اسلامی
بینظمی و بیقاعدگی آنهاست")اسلامی و مورینی 4
وجه حقوقی شهر اسلامی نهاده و معتقدند که "شهر اسلامی، شهری است که در آن حقوق
شهروندان ضایع نشود. حقوق شهروند چیست؟ این که بتواند نفس بکشد، امنیت داشته باشد،
47 (. برخی دیگر، "معماری" و "اسلام" را ، مدرسهای نزدیک خانه داشته باشد")حجّت 1731
44 (. برخی دیگر ، دو جوهر جدا میدانند که همراه کردن آنها کارگشا نیست )حایری 1731
نیز راه دنبال کردن عملی موضوع شهر اسلامی را تلفیق شهرهای اسلامی و ایرانی میدانند
41 (. گروهی دیگر که علیالظّاهر و به اشتباه به دنبال ارائه الگوی خاصّ - - ، )فرجامی 1731
شهر اسلامی از سوی اسلام هستند، معتقدند که " اگر به اصیلترین متون و منابع دست اوّل
دینی رجوع کنیم، ظاهراً باید اذعان داریم که دین اسلام به طور مستقیم به شهرسازی و
معماری که لاجرم الگوی خاصّی را ایجاب میکند توجّه بسیار کمی معطوف داشته است.
آنچه به معماری و شهرسازی اسلام هویت میدهد متأثّر از اسلام به عنوان تمدّن! است، یعنی
دستاورد و تولید فرهنگی ملل مسلمان" و به این ترتیب، نقش فرهنگهای غیرمسلمان و
فقدان سازمانهای دینی تأثیرگذار، فقدان ضوابط مشخّص دینی را در ظهور هویت شهر
اسلامی دخیل میدانند، و در واقع نافی هویت اسلامی شهرهای مسمّی به شهر اسلامیاند
44 و 43 ( و برخی افراد اهتمامی را که در تدوین مبانی نظری طرّاحی " ، )افشار نادری 1731
شهر اسلامی" بر اساس متون اسلامی مبذول شود، دارای "جنبههای ایدهآلی و اتوپیایی و
غیرواقعگرایانه" میدانند )قالیباف و پورموسوی 1743 (. تکیه اصلی این تفکّر بر جنبههای
اقتصادی اجتماعی است، و از تفکّر و مبانی جهانبینی حاکم غفلت میورزند، و فراموش -
میکنند که هرکس باید در حیطه علم و تخصّص خود اظهارنظر کند. یک نفر طرّاح و شهرساز
البتّه ضمن اشاره به همه موارد مربوط به شهر باید تمرکز اصلی خویش را به شهرسازی - -
متوجّه نموده و از دخول در حیطه وظایف دیگران احتراز نماید.
خلاصه اینکه، مروری بر اسناد و انتشارات در دسترس، حاکی از موارد فراوانی است که از
تعبیر "شهر اسلامی" سخن به میان آمده است. علیرغم این موارد فراوان، منابعی که به صورت
جامع به تبیین "الگوها"، "مبانی"، "ارکان" و "صفاتِ" "شهر اسلامی"، و همینطور به ارائه
"اصول و راهبردهایی" برای شهرسازی اسلامی یا ظهور شهر اسلامی در آینده پرداخته باشند، - -
اندک اند؛ و مضافاً این که مرجعی در دست نیست تا در آن مرجع این "الگوها"، "مبانی"، "ارکان"
و "صفات" و "اصول"، از منابع و متون و نصوص اصیل اسلامی و قرآن کریم استنتاج و استخراج
شده باشند. به این ترتیب، آنچه که در این مجال مطرح خواهد شد، ضمن تفاوت با آنچه که
دیگران و به ویژه غربیان و ترجمه آثار آنان گفتهاند، بر دریافتهایی از کلام الهی متمرکز - -
خواهد بود؛ و سعی بر آن خواهد داشت تا همه عناوین اصلی مرتبط با شهر اصیل و ایدهآل
اسلامی، از جمله "الگوها"، "مبانی"، "ارکان" و "صفات" و "اصول ساخت" آن را با استفاده از
کلام الهی معرّفی کند؛ که قبل از این معرفی به دو موضوع که به وضوح بحث کمک خواهد کرد
اشاره میشود.
اسلام و شهر: اسلام، از سویی از ادیان و مکاتبی است که در محیط شهری نضج یافته و
اصولاً نسبت به شهرنشینی نظری کاملاً مساعد و تشویقآمیز دارد، و از سوی دیگر، نسبت به جمع
و جماعت نیز التفاتی خاص دارد؛ و لذاست که نمیتواند نسبت به موضوعات مختلف مرتبط با
شهر بیتفاوت باشد. مضافاً این که شهر، اوّلاً تجلّی باورها و آرمانها و ارزشهای فرهنگی مردم
است؛ ثانیاً مشتمل بر ویژگیها و فضاها و عناصری است که مردم را در شیوه زیستشان راهبری و
کمک میکند؛ و ثالثاً بر فرهنگ و رفتار مردمان تأثیر دارد. بسیاری از محقّقین معتقدند که اسلام
اصولاً دین شهر است، نگاهی اجمالی به تعلیمات اسلامی نیز تأکید اسلام بر این موضوع
)شهرنشینی( را نشان میدهد. این اهمّیت تا جایی است که حضرت ابراهیم)ع( ، پس از تجدید بنای
کعبه، “شهر شدنِ” آن محل )مکّه( را از حضرت احدیت مسئلت مینماید: “پروردگارا این سرزمین
.) 143 ( )بقره 121 ، غیر ذی زرع را آباد کن و به صورت شهر درآور” )جوادی آملی 1741
فرایند ظهور یک " تمدّن " از " اندیشه" و " فرهنگ": همه موضوعاتی که معمولاً در
مورد تمدّنها طرح و مطرح میشوند، ظواهر و تجلّیات تمدّنها هستند، و باطن )یا جان( هر تمدّن،
جهانبینیای است که این ارکان را شکل داده و تعریف نموده است. با عنایت به این باور که "
جهانبینی " فضای فکر، و "فرهنگ" فضای عمل و رفتار است، در تعریف تمدّن میگوییم که
تمدّن تجلّی کالبدی و عینی یک جهانبینی است که در پی رفتار و عمل جامعه ظهور پیدا میکند، و
به این ترتیب، با عنایت به نمودار 1، در جامعهای با تفکّر و جهانبینی توحیدی اسلام، فرهنگ
ایرانیِ مبتنی بر آن جهانبینی، نمودار 2 قابل طرح است.
نتیجه اینکه همه موضوعات مرتبط با زندگی انسان، در فضایی تحلیل و تفسیر میشوند، که آن
را فضای اندیشه یا جهانبینی مینامیم؛ و تعامل با این موضوعات در فضایی رخ میدهد که آن را
فضای عمل، یا فرهنگ مینامیم. حاصل رفتار و عمل و فعّالیت نیز مجموعه آثاری است که تمدّن
نامیده میشود. برای نمونه، جهانبینی توحیدی، فضای اندیشه و هدایتگر تفکّر مسلمانان است.
مسلمانان سرزمینها و دورانهای مختلف با توجّه به شرایط زمانی و مکانی و امکانات و البتّه با -
توجّه به برداشتها و تفاسیر خویش از اصول و مبانی جهانبینی توحیدی اسلام به گونهای عمل -
میکنند که آن را فرهنگ مسلمانان در دوره یا سرزمینی خاص میگوییم. حاصل این عمل نیز در
هر دوران و در هر سرزمینی، تمدّنی است که مجموعه این تمدّنهای جزئی، که عموماً به سرزمین
یا دورهشان شناخته میشوند، "تمدّن مسلمانان" است.
الگوی اصیل و قرآنیِ شهر اسلامی
یکی از ویژگیهای بارز انسانها انتخاب و تبعیت و سعی در تشبّه به افراد و گروهها و جوامعی
است که میتوان از آنها به الگو یاد نمود؛ که به تبع آن، آثار آنان نیز به عنوان الگو مطرح می شوند.
تعالیم اسلامی نیز به صراحت، پیامبر اکرم)ص( و همچنین حضرت ابراهیم)ع( را به عنوان اسوه و
الگوی انسانهای صالح معرّفی نموده است )ممتحنه 4 و احزاب 21 (. علاوه بر
آن، به کرّات مسلمانان را از شبیه بودن به افراد و جوامعی خاص نهی میفرماید
)بقره 41 ، آلعمران 101 و
اَوْحَیالله اِلی نَبی مِنَ الاَنْبِیاءِ: قُلْ « 111 ، انفال 21 و 43 ، نحل 22 (. در حدیث قدسی نیز آمده است
لِلْمُؤْمِنینَ لایلْبِسُوا لِباسَ اَعْدائی وَ لا یطْعِمُوا مَطاعِمَ اَعْدائی وَ لایسْلِکُوا مَسالِکَ اَعْدائی فَیکُونوا اَعْدائی
خداوند بر پیامبری از پیامبران وحی کرد به مؤمنان بگو: لباس دشمنان مرا بر تن " .» کَما هُمْ اَعْدائی
نکنند و غذای دشمنان مرا نخورند و راه دشمنان من را نروند، که اگر چنین کنند، دشمنان من
.) 111 و 110 ، خواهند بود همان گونه که آنها هستند" )عاملی 1741
بدون دخول در تعاریف مربوط به چیستی انسان و همه موضوعات مربوط به او که هر کدام
بحثهای مبسوطی را طلب مینمایند، در این مجال، تنها به سه عنوان اصلی، یعنی "ساحتهای
حیات"، "اهداف و غایت حیات" و "نیاز"های انسان"، که در قلمرو بحث حاضر واجد اهمّیت
بیشتری هستند، اشاره میشود. با عنایت به این که موضوعات مورد نظر در فضای فرهنگ ایرانی که
خود متأثّر از جهانبینی توحیدی و تعالیم اسلامی میباشد، مطرح هستند، سعی بر آن خواهد بود تا
تعاریف آنها نیز در حوزه این فرهنگ پیجویی شوند.
o ساحتهای حیات: در زمینه شناخت ساحتهای حیات، ذکر آرای مرحوم علامه طباطبایی
به وضوح بحث کمک میکند؛ ایشان میگوید: “حُسن ]یا زیبایی[ عبارت است از هر چیزى
که بهجت آورد، و انسان به سوى آن رغبت کند؛ و این حالت سه قسم است، یکى اینکه
چیزى مستحسن از جهت عقل باشد، یعنى عقل آن را نیکو بداند، دوّم اینکه از نظر هواى
نفس نیکو باشد، سوّم از نظر حسّى زیبا و نیکو باشد. البتّه این تقسیمى است براى زیبایى از
732 (؛ و طبیعی است که هر یک از این ، نظر ادراکات سهگانه انسان” )طباطبایی 1734 ، ج 11
حالات با ابزار و آلات و اعضای خاصّ خود درک میشوند. بنابراین، برای حیات انسان سه
بُعد روحانی، نفسانی و جسمانی قابل تصوّر است.
o میشواهداف و غایت حیات : مطابق تعالیم اسلامی، انسان جانشین خداوند در زمین است
)فاطر 72 ( که بر بسیاری مخلوقات برتری داده شده )اسراء 30 ( و زمین به عنوان محلّ زندگی
او قرار داده شده است )نمل 11 و اعراف 24 و 34 (. از آنجایی که انسان برای حیات در
جهانی دیگر خلق شده )مؤمن 72 (، زمین تنها به عنوان ممرّ و مکان آماده شدن و صلاحیت
یافتنش برای ورود به حیات جاوید ایفای نقش مینماید )بقره 71 و مؤمن 72 (. بنابراین، مهم-
ترین ضرورت نیز، بهرهگیری مناسب از جهان و اجزای آن و همچنین تغییر و دگرگونی در
طبیعت و فراهم آوردن محیط و فضای مناسب برای وصول به این اهداف میباشد.
o نیازهای انسان: آنچه که مستقیم یا غیرمستقیم ملاک و معیار اصلی تهیه طرحها و برنامهها و
بهطور خلاصه مبنا و انگیزه جملگی فعّالیتهای انسانی است، پاسخگویی به نیازهای انسان
است. طبیعی است که تعریف و طبقهبندی نیازها و سلسلهمراتب و اهمّیت آنها، بسته به
جهانبینی و فرهنگ هر جامعه در تغییر است. در مورد نیازهای انسان، چنانچه گذشت، حیات
انسان در ابعاد مختلفی قابل بررسی است که هر بعد نیز نیازهای خاصّ خویش را دارا
میباشد. به تناسب سه ساحت حیات، نیازهای انسان نیز تحت سه مقوله "نیازهای مادّی یا
فیزیولوژیکی" مثل خوراک، پوشاک، مسکن و امثالهم ، "نیازهای نفسانی" مثل
آزادی، حبّ ذات و سایر نیازهای روانی و "نیازهای روحانی" مثل ارتباط با
مبدأ هستی و جنبههای معنوی
.) و مرتبط با ماوراءالطّبیعه، تقسیمبندی میشوند )نقیزاده 1741
تفکّر اسلامی، توجّه همزمان و توأمان به نیازهای انسان را توصیه مینماید؛ و اگر چه به تأمین
نیازهای مادّی انسان نیز تأکید میورزد، لکن هیچگاه آنها را به عنوان اصل و هدف حیات مطرح
نمیکند. در واقع، در این تفکّر، نیازهای فیزیولوژیکی در طول نیازهای معنوی و در جهت
آمادهسازی انسان و کمک به او در رسیدن به آرمانهای معنویش میباشند. قابل ذکر است که یکی
از کسانی که آرائش در مورد سلسلهمراتب و طبقهبندی نیازهای انسان، ملاک عمل برخی طرّاحان و
برنامهریزان قرار دارد، آبراهام مزلو 1 است که نظریاتش به استناد مطالعات بالینی ارائه شده است
)مزلو 1731 (. بدون دخول در برخی ویژگیهای این نظر که در موضع دیگری از آن سخن رفته
است )نقیزاده 1741 (. در این مجال، در مقابل این نظر، فقط به این نکته اشاره میکنیم که
سلسلهمراتب بسیار مهمّی را که متناظر با سلسلهمراتب قلمروها یا ساحتهای حیات انسان هستند
نباید مغفول نهاد.
الگوی اصیل قرآنیِ شهر: با عنایت به تعبیر انحصاری قرآن کریم برای مکّه مکرّمه که آن را
"اُمُّالْقُرا" مینامد که قاعدتاً باید به عنوان مادر الگوی سایر شهر ایفای نقش کند و این که - -
حضرت ابراهیم)ع( پس از تجدید بنای کعبه شریف، برای شهر و اهل آن سه دعا میکند و سه چیز
را از خداوند متعال برای اهل آن میخواهد، میتوان برای نیازهای انسان که جامع و در بردارنده
همه نیازهای مادّی و روانی و معنوی او خواهند بود تقسیمبندی خاصّی ارائه کرد. دعای حضرت
ابراهیم)ع( چنین است:
وَ اِذْ قالَ اِبْراهیمُ رَبِِّ اجْعَلْ هذا آمِناً وَ الرْزُقْ اَهْلِهِ
مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ: و
چون ابراهیم عرض کرد پروردگارا این شهر را محلّ امن و آسایش قرار ده و روزی اهلش را
؛) که به خدا و روز قیامت ایمان آوردند فراوان گردان )بقره 121
و در جای دیگر، دعا میکند:
وَ اِذْ قالَ اِبْراهیمُ رَبِِّ اجْعَلْ هذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ
اجْنُبْنی وَ بَنِی اَنْ نَعْبُدَ الاَصْنامَ: یاد آر وقتی که ابراهیم
عرض کرد پروردگارا این شهر )مکّه( را مکان امن و امان قرار ده و من و فرزندانم را از
.) پرستش بتان دور دار )ابراهیم 71
ملاحظه میشود که حضرت ابراهیم)ع( سه دعای اصلی برای مکّه دارد، که هر یک از آنها بر
یک ساحت حیات "جسم یا فیزیولوژی"، "روان یا نفس"، و "روح یا آخرت" متمرکز است. - -
به بیان دیگر، با تأمین هر یک از این نیازها )به عنوان سرسلسله نیازهای ساحت مورد نظر از
حیات( زمینه تأمین سایر نیازها نیز فراهم خواهد شد. وقتی "رزق" )به معنای عامّ آن( تأمین شود
میتوان گفت که امکان مرتفع شدن و ارضای همه نیازهای فیزیولوژیک و جسمی انسان فراهم شده
است؛ و زمینه پاسخگویی به آنها تأمین شده است. زمانی که امنیت انسان تأمین باشد، میتوان
امیدوار بود که در سایه امنیت، انسان بتواند به همه نیازهای قلمرو روان خویش و آنچه که انسانیت
او اقتضا میکند، دست یابد. و بالاخره، با نپرستیدن بت و ایمان به خداوند واحد و روز قیامت،
الال گگو،و ،م بمابنان ی، ی ،ا ا ررکاکان، ن ، صصفافات ت و وا ا صصوول ل ششههر را
ا سسلام لامیی آنگاه میتوان از تأمین همه نیازهای معنوی و روحانی او به نحو احسن نیز رأی داد. خلاصه این که
هر یک از سه دعای حضرت ابراهیم)ع( برای مکّه مکرّمه و اهل آن، سرسلسله نیازهای یک ساحت
حیات هستند، که تأمین آنها زمینهساز پاسخگویی به همه نیازهای انسان و سعادت و کمال انسان
خواهد بود.
به این ترتیب، نه از نظر شکلی، که از نظر امکاناتی که یک شهر باید در اختیار اهلش قرار دهد
و از نظر شرایطی که باید برای آنها فراهم کند، مکّه مکرّمه، و به ویژه دعاهای حضرت ابراهیم)ع( در
مورد آن، بهترین الگوی شهر اسلامی و محیطی برای زیست انسان است؛ که طبیعتاً این ویژگیها که
در جهت پاسخگویی به همه نیازهای انسان هستند، بر کالبد شهر، بر قوانین و مقرّرات حاکم بر
شهر، بر رفتار اهل شهر، بر ارتباطات مردمان با یکدیگر و در یک کلام بر ارکان شهر که متعاقباً -
توضیح داده خواهد شد تأثیر بنیادین خواهد داشت. -
مبانی شهر اسلامی
مبانی به آن دسته از موضوعات یا اصول بنیادینی اطلاق میشود که در همه موضوعات مربوط
به یک جهانبینی صادق و جاری و ساری و مشهود باشند. این موضوع اصلی اساسی است که
مبانی هر تفکّر و جهانبینی، اصولی هستند که نهتنها در حوزه اندیشه، که در همه امور مربوط به آن
تفکّر و جهانبینی حضور دارند و راهنما و آرمان و هدف هستند. این اصول، نهتنها راهنمای اندیشه
و عمل هستند، که فراتر از آن، و نهایتاً نیز، در همه آثاری که از آنها سرچشمه گرفته و سیراب
شدهاند، باید نمود و جلوه داشته باشند؛ و انسان را به همان اصول برسانند. با توجّه به اینکه فضای
مطالعه حاضر، جهانبینی توحیدی دین اسلام است، مبانی مورد نظر، اصولی هستند که هر - -
موضوعی در اسلام، باید از آنها متأثّر بوده و نهایتاً نیز با بهرهگیری از آنها، پیروان اسلام را به همان
اصول برساند. به این ترتیب، و با توجّه به مباحث مطرح در تعالیم اسلامی، اصلیترین بنیاد )یا
مبانی( اسلام "توحید" است. پس از توحید میتوان به اصل "عدل" اشاره کرد که به عنوان اصلی
ترین صفت فعل الهی، هم مسلمانان به رعایت آن امر شدهاند، و هم اینکه مطابق سخن رسول خدا
بنابراین، ضمن اذعان به ». بِالعَدل قامَتِ السَّماواتِ وَ الاَرض « : )ص(، عالم هستی بر آن قرار دارد
تعدّد اصول اسلامی، در این مجال، به دو اصل بنیادین که جهتدهنده و معرّف جهانبینی توحیدی
اسلام هستند و سایر اصول نیز به آنها برمیگردند، اشاره میشود: دو اصل "توحید" و "عدل".
o توحید: پیجویی نقش تفکّر و جهانبینی توحیدی اسلام در شکلگیری مجتمعهای
مسلمانان، موضوعی در خور توجّه است که دستیابی به چگونگی تأثیر آن در اقالیم و
زمانهای متفاوت میتواند راهگشای شناسایی ویژگیهای اسلامی مجتمعهای مسلمانان اعمّ -
از شهر، روستا و عمارات مختلف باشد. به عبارت دیگر، از آنجایی که اساس تفکّر و -
جهانبینی اسلام "توحید" است، شناسایی بارزههای روشهای ملاک عمل مسلمانان، اصول
حاکم بر آن و ویژگیهای آثار آنان )که شهر و محیط زندگی نیز جزئی از آن است( بدون
ملحوظ داشتن تأثیر این اصل ممکن نیست. به همین جهت اهتمام در شناخت چگونگی
تأثیر جهانبینی توحیدی اسلام در مقاطع زمانی و مکانی مختلف و بر آثار
گوناگون مسلمانان امری
ضروری و حیاتبخش و لازمالرّعایه است.
اصل توحید، به عنوان اساس تفکّر و اعتقاد مسلمانان و صفت ممیزه اسلام و سایر
مکاتب، همواره الهامبخش همه فعّالیتهای فکری و عملی مسلمانانِ معتقد و مؤمن در طول
تاریخ اسلام بوده است. بیهوده نیست که اکثریت قریب به اتّفاق محقّقینی که در مورد مقولات
و قلمروهای مختلف تمدّن مسلمانان و از جمله هنر و معماری و شهر و تمدّن آنها به مطالعه
پرداخته و در پی یافتن مبانی نظری و فلسفی فعّالیتهای آنان بودهاند، بنیاد و اساس
ویژگیهای مورد نظر را در اصول اعتقادی اسلام و به ویژه در اصل توحید یافتهاند
)طباطبایی،بیتا، ج 3؛ نصر 1712 ب؛ داوری اردکانی 1734 ؛ بورکهارت 1732 آ؛ نقیزاده
1744 و Yusuf Ali 1934 .)
با عنایت به آنچه گذشت، تحت سایه توحید و وحدانیت الهی میتوان تحت یک
سلسلهمراتب متقن، از وحدتهایی سخن گفت که به انحای مختلف در عالم وجود جلوهگر
هستند، و باید توسّط انسان نیز مورد توجّه و ملاک عمل قرار گیرند. بهعبارتی، میتوان سخن
از بسیاری "وحدت"ها گفت که تجلّی وحدانیت خالق هستند، و بدون اینکه شباهتی به
احدیت او داشته باشند متذکّر به مفهوم "احد" میباشند. در واقع، وحدتهایی همچون
وحدت هستی، وحدت طبیعت، 1 وحدت جامعه )آلعمران 107 و مائده 2(، وحدت آثار
انسانی، وحدت آثار انسانی با محیط و وحدت ساحتهای حیات، جملگی وحدتی در کثرت
را به نمایش میگذارند. این در حالی است که وحدانیت )و به عبارت بهتر: احدیت( الهی
تکثّرناپذیر است. لذاست که شهر اسلامی در یک سلسلهمراتب منطقی بایستی تجلّیگاه
وحدتهایی باشد که اوّلاً تعالیم اسلامی به آنها توصیه نموده است و ثانیاً بتوانند جامعه را به
"وحدت اصلی" رهنمون گردند.
o عدل: اصل دیگری که به عنوان رکن تفکّر و تعالیم اسلامی مطرح است و باید به عنوان
مبنا و پایه همه اعمال مسلمین عمل نموده و همه آثار آنها بر تجلّی آن متمرکز باشد، اصل
عدل است. به همین دلیل، اصل "عدل" را در کنار اصل "توحید" و بعد از آن، به عنوان یکی
از مبانی شهر اسلامی معرّفی میکنیم. جملگی آراء و نظرات جوامع و فرهنگهای مختلف در
مورد عدل و دادگستری منوط و منبعث از جهانبینی آنها میباشد و لذاست که تفاوتهای
ماهوی در معنا و مفهوم عدالت نزد ملل مختلف وجود دارد. عدل در لغت به معنای مقابل
ستم، امری بین افراط و تفریط، مرد صالح، حق، راست، توازن، استقامت، میانهروی، قصد و
میزان آمده است. با عنایت به مشتقّات آن در زبان عربی که در فارسی هم متداول هستند
همچون تعادل، تعدیل، متعادل، معادل و امثالهم اهمّیت آن در جملگی مقولات مربوط به عالم
وجود و فعّالیتهای انسان روشن میشود.
به تبع انبیاء و مردان الهی، مصلحین و حکما نیز به عدالت توجّهی ویژه مبذول داشتهاند،
برای مثال ارسطو معتقد است که "عدالت و دادگری به یک اعتبار و به معنی اعم، شامل کلِّ
21 (. افلاطون عدالت اجتماعی را این چنین تعریف کرده است: ، فضائل است" )فروغی 1713
عدالت آن است که کسی آنچه حقّ او است به دست آورد و کاری را در پیش گیرد که «
االلگگوو،، ممببااننیی،، ااررککاانن،، صصففااتت وو ااصصوولل ششههرر اا
سسلالاممیی