–
در دایره المعارف فارسی در تعریف سقاخانه چنین آمده است : جایی که در آن
آب برای تشنگان ذخیره کنند و آنجا را متبرک دانند . ( ص50 . کتاب آتلیه
کبود )
– تعریف مکتب سقاخانه : این مکتب جریانی هنری بود که در دهه ۱۳۴۰ شمسی در
ایران شکل گرفت. در بحبوحه مدرنازیاسیون و درگیریهای سنت گرایان و مدرنیته
در حالی که مکتب رایج در عرصه بینالمللی، هنر مردمی یا پاپ آرت در حال
عبور و انقضای دوره خود بود، عدهای از هنرمندان نوآور ایرانی، مکتب جدیدی
را بنیان نهادند که تأثیر شگرفی بر تحولات هنر معاصر ایران و حتی
نوآوریهای عرصه خوشنویسی از خود باقی گذاشت، این مکتب یا جنبش هنری بعدها
بهنام مکتب سقاخانه شهرت یافت. نخستین بار کریم امامی در توصیف آثار حسین
زنده رودی نام «سقاخانه» را به کار برد.
– این هنرمندان در جستجوی تعریف دوبارهای از زیباییهای ملی و سنتی
برآمدند؛ و یا به بیانی دیگر این هنرمندان با عشق به زوایای فرهنگ ملی و
نگاهی گسترده به فرهنگ جهانی به فکر افتادند که مکتبی ملی- بینالمللی
تأسیس نمایند و حتی شاید بدون تمهیدی اولیه و به صورتی طبیعی به سوی تأسیس
مکتب فوق کشانده شدند رویکرد اینان به اشیاء و عناصر بصری محیط اطراف زندگی
مردم که در سقاخانه و زیارتگاهها و اماکن مذهبی وجود داشت، باعث شد که از
این اشیاء در فضای معاصر تعریف مجددی بهعمل آید و در ساماندهی تازه و
بدیعی، بهمکتبی جدید و قابل قبول و سرشار از نوآوری تبدیل شود.
-عناصر مورد توجه مکتب سقاخانه : عناصر مورد علاقه این هنرمندان درها،
قفلها و کلیدها، ضریحهای اماکن متبرکه و سقاخانهها، نگینهای انگشتری و
حرزها و کاسهها و الواح شمایلهایی بود که در مجموع از دیرباز مورد
استفاده مردم جامعه سنتی بودهاست بدون اینکه مردم یا هنرمندان باجنبههای
بصری و زیباشناختی آن توجه خاصی مبذول نموده باشند. در حقیقت زیبایی با
گوشت و پوشت و خون جامعه سنتی عجین شده و مصرفکنندگان غرق در آن بودند.
– در این میان خط، هم به عنوان عنصری مستقل که در این اماکن پیوسته وجود
داشته و هم به صورت حکاکیهایی، بر روی ظروف و نگینهای انگشتری، مورد توجه
هنرمندان قرار گرفت.
بخش های مختلف این پاورپوینت :
– بخش اول : آشنایی با مکتب سقاخانه (معرفی ، خاستگاه ،پیشگامان مکتب
سقاخانه ، اصطلاح مکتب سقاخانه ، مکتب سقاخانه و سنتهای خوشنویسی ، عناصر
مورد توجه مکتب سقاخانه، تداوم مکتب سقاخانه )
– بخش دوم : آشنایی با زندگی نامه و آثار هنرمند پیشگام در مکتب سقاخانه ؛ پرویز تناولی
نمونه ای ازمطالب قرارگرفته درداخل این پاورپوینت:
مکتب سقاخانه و سنتهای خوشنویسی :
یکی دیگر از ویژگیهای مشترک و فراگیر در آثار هنرمندان سقاخانه استفاده از
خوشنویسی و خط فارسی است. سنت خوشنویسی ایرانی که در طول سالیان متوالی
شکل خاص خود را گرفته و با مضامین فرهنگ ایرانی همبسته شدهاست، عنصر
مناسبی بود تا به عنوان یک شناسه هویتی در آثار نقاشی به کار گرفته شود.
برای این دسته از هنرمندان، خط تنها یک عنصر بصری بود و به مفاهیم نهفته در
پس کلمات چندان توجهی نداشتند. استفاده از خط را بهطور مشترک در آثار
اکثر هنرمندان گروه میتوان به تماشا نشست.
پیشتازترین فرد از این گروه در استفاده از خط حسین زندهرودی بود: «او کارش
را با بازی با خطاطی شروع کرد؛ نرم نرم و از سر جستجو. کارهای اولیهاش از
سطحهای ساده هندسی شکل میگرفت که از نوشتهها و نقش و نگارها و رنگهای
درخشان پوشیده میشدند. روشی که بعدها در کار فرامرز پیلارام ماندگار شد و
او مدتها با همین سطوح ور میرفت و بسیار خوش خطتر از زندهرودی، جاهایی
را از نوشته پر میکرد. اما زندهرودی همینجا نماند و پیشتر رفت. کمکم
شکلهای محدود کننده هندسی را – که از طلسمهای جدول کشی شده میآمدند –
رها کرد و به عنصر خطاطی روی آورد. خطاطی را اما نه در بعد خوشنویسانهاش
که در حال و هوای کلی ترکیببندی حروف منفرد و کلمات و جملات بیآنکه
بخواهد معنا و مفهومی ادبی را در آن میان تعقیب کند، دنبال کرد و دورادور
سرسپرده سیاهمشقهای قدیمی شد.»
این برخورد با نوشتار را هنرمندان سقاخانه و از جمله زندهرودی از او را در
نوشته بر طلسمها و زیارتگاهها برگرفته بودند، عدم توجه این دسته از
هنرمندان به معانی کلمات برای برخی از منتقدان قابل پذیرش نبود.
«در نمایشگاهی همین نوشتهها بودند که کفر جلال آل احمد را درآوردند تا آن
مقاله تند و تیز را نوشت. آل احمد پرت و پلاهایی را که زندهرودی برای پر
کردن متن کارش نوشته بود زیادی جدی گرفت و برای او که نقاشی را از
زیرمجموعههای ادبیات میشمرد و جای پایینتری برایش قائل بود هضم این نکته
که زندهرودی ادبیات – یعنی کلام – را مجموعه درهم و برهمی فرض کند که فقط
به درد پرکردن فضاهای خالی یک تابلو نقاشی میخورد آسان نبود.»
البته گاهی نیز علاوه بر خاصیت بصری کلام، مفاهیم آنها نیز برای هنرمندان
این گروه مورد توجه قرار میگرفت تا آثار ارزشمندی را پدید آورند از جمله
میتوان به حجمهای «هیچ» پرویز تناولی اشاره نمود.
ادامه همین نگاه تصویری به خطوط و تداوم تلاش گروه دیگری از هنرمندان سبب
پیدایی نقاشیخط گردید. رضا مافی در هنر نقاشیخط به حق پیشگام بود و در این
زمینه به موفقیت بزرگی نائل آمد و برخی او را اولین هنرمند خوشنویسی
میدانند که بر بوم نقاشی، خط نوشتهاست. او از نخستین کسانی بود که به هنر
«نقاشیخط» روی آورد. او تحت تأثیر از مکتب سقاخانه اولین خطاطی بود که با
رعایت اصول سنتی خط، آن را در نقاشی مدرن ایران مورد استفاده قرار داد.
پرویز تناولی :
یکی از هنرمندانی که در این راه بسیار کوشش نمود پرویز تناولی است. او
بیشتر از جنبه نقاشی بهعنوان مجسمهساز شهرت بسیار دارد. او بیش از ۱۰ سال
را به مطالعه وسیعی درباره فرش، ظروف و گلیمهای ایرانی پرداخت و علاوه بر
اینها از آهن و در و پنجره فلزی مساجد، قفل و کلید و ضریح سقاخانه و امثال
این اشیاء در کار مجسمهسازی استفاده و آنها را به شیوه خاص خود فرمالیزه
کرد. او یکسره دلمشغول شرق و کشور شرقی اش بودهاست:
«آنچه کمتر از همه برایم مطرح است، چیزهایی است که در گذشته مطرح بوده و
حالا بال و پرش ریختهاست. آنچه دیگر مطرح نیست غرب است. هر اتفاقی که در
غرب بیفتد برایم مهم نیست. حالا بیشتر به شرق هرچیز فکر میکنم، چیزهایی
شرقی، مثلاً شرق شعر یا شعر شرقی.»
پرویز تناولی :
قفل نیز در کارهای من نقش موثری داشته است . وقتی پایم به امامزاده ها و
سقاخانه ها باز شد به نقش مهمی که این وسیله کوچک در عقاید و باورهایمان
دارد پی بردم . تماشای این پنجره ها و قفل ها و گره های که بر آنها خورده
از عمیق ترین صحنه های زندگی من بوده است . قفل هایی که من بر بدن مجسمه
هایم و یا بر قفسه سینه آنها آویخته ام چیزی جز سهیم کردن آنها در
دشواریهای زمانه و زندگی انسانها نبوده است






