دانلود تحقیق آرمانگرایی در معماری تزیینی ایران
در معماری تزئینی، هر نقش ورای ارزش صوری خود، دارای ارزشی برگرفته از
فرهنگ و بیانگر عقیده و آرمان تداوم یافته مردم جامعه در نسلها بود.
آرایههای معماری از سویی ذهن بیننده را به زیبایی صوری و ظاهری نقشها و
نوع کاربری فضاهای بنایی که نقش و نگارها بر دیوارهای آن نشسته، فرا
میخواندند و از سوی دیگر دیدگاه بیننده را به قلمرو و راز و رمزهای فرهنگی
و دینی پوشیده در مفاهیم نقشها میگشودند.
علی بلوکباشی
عضو شورای عالی علمی دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
فرهنگ و هنر معماری سنتی در ایران صورتی شفاهی داشته و از راه تعلیم حضوری و
تقلید انتقال مییافته است. حافظان و ناقلان فرهنگ و هنر معماری گروهی
هنرمند برخاسته از میان توده مردم کمسواد یا بیسواد بودند که بیرون از
عرصه آموزشهای مدرسی و با بهرهگیری از تجربیات و استعداد و ذوق هنری شخصی
و ایمان و اعتقاد دینی استوار خود، مجموعه آثاری درخشان و پایدار در تاریخ
فرهنگ معماری ایران اسلامی پدید آوردند.
این گروه معماران هنرمند در نقشپردازی و آذینبندی بناها، هم در جنبه
زیباشناختی نقشها و هم به جنبه فرهنگی آنها نظر داشتند و در کار هنری خود
سلیقه شخصی و الهاماتی را که مخالف با روند عمومی باورهای فرهنگی مردم بود،
دخالت نمیدادند و به پاس و حرمت پیشگامان معماری و سنتهای فرهنگی،
کارهای پیشینیان را تقلید میکردند و حتی المقدور از حوزه کار و اندیشه
آنان پا فراتر نمیگذاشتند. «این شکیبایی و انکار نقش در همکاری با نسلهای
پیش، همواره یکی از منابع نیرو و اصالت هنر ایران در بهتری ادوار بوده
است.»
در معماری تزئینی، هر نقش ورای ارزش صوری خود، دارای ارزشی برگرفته از
فرهنگ و بیانگر عقیده و آرمان تداوم یافته مردم جامعه در نسلها بود.
آرایههای معماری از سویی ذهن بیننده را به زیبایی صوری و ظاهری نقشها و
نوع کاربری فضاهای بنایی که نقش و نگارها بر دیوارهای آن نشسته، فرا
میخواندند و از سوی دیگر دیدگاه بیننده را به قلمرو و راز و رمزهای فرهنگی
و دینی پوشیده در مفاهیم نقشها میگشودند.
به گفته یکی از مردمشناسان، این آرایهها یک نظام نمادی «باز» آشکار را در
برابر یک نظام نمادی «پوشیده» و پنهان قرار میدادند (برومبرژه، 1370:
128). با دریافت مفاهیم نمادی نقش و نگارها در معماری تزئینی و ریشهیابی
آنها میتوان به شناخت ذهن و اندیشه معماران و در نتیجه به فرهنگ مردم و
جهانبینی و آرمانهای آنان دست یافت.
منبع الهام معماران
معماران سنتی ایران در خلق آثار هنری و ساخت و پرداخت نقشهای آذینی، به
طور کلی از دو منبع بزرگ و فیاض طبیعت و فرهنگ الهام میگرفتند. با آن که
طبیعت نقش و پایگاه برجستهای در الهامبخشی و صورتبندی شکلها در ذهن
معماران داشت، اما نقطه نظر معماران در استفاده از پدیدههای طبیعت، نمایش
مطلق نمودهای طبیعی نبود، بلکه در بیشتر موارد، شکلهای طبیعی زیستبومی
وسیله و زبان هنرمند در القای مفاهیم و اندیشههای فرهنگی _ دینی و
آرمانهای جمعی مردم بود.
در تاریخ معماری ایران، به عقیده آرتور پوپ، سه عامل در خلق آثار هنری
بسیار مهم و موثر بودهاند: نخست، فرهنگ و فرهنگهایی که ایران در دوره
حیات تاریخی با آنها تماس داشته؛ دوم، دین و مذهب و طریقتهای عرفانی؛ و
سوم سنتها که با گذر زمان برهم انباشته و متراکم شده و هر نسل تجربهها و
سلیقههای نسلهای پیشین را از راه تقلید حفظ کرده و در ایجاد هنر به کار
برده است. (نک؛پوپ، 25 _27)
در واقع، انگیزه اصلی معماران سنتی ایران در نقشپردازی و تزیین بناها، به
خصوص بناهای مذهبی، بیان مفاهیم فرهنگی و باورهای دینی مردم جامعه همراه با
برداشتهای هنرمندانه خود بود. از این رو، این گروه هنرمند از نقشها و
شکلها همچون نمادهای تصویری استفاده میکردند و با آنها آرمانهای جمعی و
جهانبینی دینی مردم را تخلید و تبلیغ میکردند. رسالت آنان در این کوشش،
از سویی تقرب به درگاه الهی و به دست آوردن رضای خاطر خدا، از سوی دیگر حفظ
و انتقال مظاهر علوی و عناصر معنوی _ قدسی فرهنگ از طریق ارایه این
شکلها به نسلهای آینده بود.
شیوه کاربرد الهامات
معمران در به کارگیری الهامات خود و تجسم آنها به شکلهای نمادین، از دو
شیوه واقعگرایانه و آرمانگرایانه در معماری بناها استفاده میکردند.
در شیوه واقعگرایانه، نگاه معمار مطلقا به ظرایف و زیباییهای طبیعی
شکلها و حجمها در طبیعت زیست _ بومی بود و معمار از این شکلها و حجمها
عینا در ساخت و ایجاد نقشها تقلید میکرد. نقشها را به دو صورت، یکی به
صورت واقعی آنها در طبیعت و یکی دیگر به صورت انتزاعی، استلیزه به کار
میگرفت. در ارایه صورت های انتزاعی، معمار خود را از بند تقید طبیعت آزاد و
رها میکرد و با درهم ریختن شکلهای واقعی و استحاله آنها، نقشهایی خاص
پدید میآورد. نقشهای اسلیمی گیاهی و نقشهایی مانند «پابزی» و
«دمکلاغی»، از نمونههای نقشهای انتزاعی هستند